داستان خواندنی
پدر:دوست دارم بادختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر:نه!من دوست دارم همسرم راخودم انتخاب کنم
پدر:امادختر موردنظرمن،دختر«بیل گیتس»است
پسر:آهان اگراینطوریه،قبول است
پدربه نزدبیل گیتس می رودومیگوید
پدر:برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس:امابرای دخترمن هنوزخیلی زوداست که ازدواج کند
پدر:امااین مردجوان،قاءم مقام «مدیرعامل بانک جهانی»است
بیل گیتس:اوه،که اینطور؟در این صورت قبول است
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی میرود
پدر:مرد جوانی برای سمت قایم مقام مدیر عامل سراغ دارم
مدیرعامل:اما من به اندازه کافی معاون دارم
پدر:اما این مرد جوان داماد«بیل گیتس»است
مدیرعامل:اوه،اگر اینطور است،باشد
و معامله به این ترتیب انجام میشود
نتیجه اخلاقی:
1.حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم میتوانید چیزهایی بدست آورید.اما باید روش مثبتی را بربرگزینید
2.میشود بافکر،از هیچچچچچچچ،همممممه چیز ساخت..
- ۹۲/۰۶/۱۳